loading...
فقط خودت
لایو بازدید : 8 پنجشنبه 18 مهر 1392 نظرات (0)
همین که وارد شد فقط تونستم مث مونگلها زل بزنم بهش. تا مغزم پردازش کنه کی هستم و کجام و این کیه چند تا سوال پرسیده بود که به هیچ کدومش گوش نکردم. واسه همین مجبور شدم ازش بخوام سوالاشو تکرار کنه. یعنی اینقده ضایع بودم که مجبور شدم توضیح بدم ذهنم مشغول این سیستم بود متوجه سوالتون نشدم. بعد خیلی موزیانه دستاشو نگاه کردم ببینم حلقه داره یا نع! اصن فانتزی زده بودم که نیمه گمشدمو پیدا کردم. اصن یه وعضی! واسه اینکه بیشتر بمونه کلی هم توضیحات اضافی در مورد لپ تاپها و انواع گارانتیها دادم در حدی که دیگه داشتم رموز کارمون رو می ریختم رو میز. آخرش خودش گفت اینایی که در مورد گارانتیها میگید رو من از هیشکی نشنیدم. می گم خوب فروشنده ها که نمیان فوت کوزه گری رو واسه شما رو کنن. هر کی می خواد جنس تو انبار خودشو بفروشه. می گه پس شما چرا توضیح میدین. نیشم باز میشه می گم خوب یکی اینکه شوما خیلی حساسین و  در موردشون پرسیدین. دوم اینکه من این جنسا رو تو انبار ندارم که مجبور باشم بهتون بفروشم :دی

آخرشم شماره اش را گذاشت که قیمت بگیرم بهش زنگ بزنم. من هم از شر شیطان رجیم بعد از رفتنش رو شماره را خط خطی کردم که راه وسوسه را ببندم. یه همچین دخدر خوبی هستیم ما!


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 78
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 56
  • بازدید ماه : 110
  • بازدید سال : 215
  • بازدید کلی : 2,221