loading...
فقط خودت
لایو بازدید : 7 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

با اینکه خیلی زود رفتم تو رختخواب اما اولش نور تمام قد ماه که می خورد توی چشمم نگذاشت بخوابم. خیلی بیتابم کرده بود. توی تخت سر و ته شدم اما پایه تخت که لق می زد تو این پوزیشن کرم بیشتری می ریخت. صبر کردم تا ماه تشریفش رو ببره اون طرف ساختمون –دقیقا صبر کردمها!- بعد باز سر و ته شدم. در این زمان صدای خانوم همسایه که روزها تا لنگ ظهر می خوابه و عربده هاش از ساعت یک و نیم ظهر تا دو سه شب روی بچه هاش و موضوعات مختلف ادامه داره آرامشم رو حرام کرد. صبح باید هفت و نیم بلند می شدم که به استخر برسم. به جاش هشت و ده دقیقه بیدار شدم. یعنی می خواستم بخوابم ها. اما دیگه خوابم نبرد. گفتم چه کاریه خواب که کوفتم شده حداقل به استخر برسم. به مربیه گفتم کلا فیزیک ضعیفی دارم بهم فشار نیاره اما چون دیر کرده بودم گرم نشده من رو برد قسمت عمیق. دو تا شیرجه که رفتم نفس کم آوردم و داشتم خفه می شدم. گفتم امروز دیگه حروم میشم خیال ملتی راحت میشه از دستم. کلا یک شنبه به معنای کلمه مزخرف رو شروع کردم. یک سری آدمها هستن سرشون به بالش نرسیده خوابشون می بره. بعد بیدار نمیشن باید با جرثقیل بلندشون کنی. اینا اگر از زندگی گلگی داشتن با پشت دست بزنید دهنشونو پر خون کنید! شاعر میگه لذت دنیا زن و دندان بود. اما من اضافه می کنم شکم روان هم بود به علاوه خواب آسان


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 78
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 88
  • بازدید سال : 193
  • بازدید کلی : 2,199